معنی گارا گار - جستجوی لغت در جدول جو
گارا گار
پشت سرهم و با شاب
ادامه...
پشت سرهم و با شاب
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر گاراژدار
گاراژدار
صاحب گاراژ
ادامه...
صاحب گاراژ
فرهنگ فارسی عمید
گاراژدار
گاراژدار
(تَ / تِ / تُ رَ / رُو)
دارندۀ گاراژ، متصدی گاراژ، کسی که مسئول حمل بار و مسافران است، رجوع به گاراژ شود
ادامه...
دارندۀ گاراژ، متصدی گاراژ، کسی که مسئول حمل بار و مسافران است، رجوع به گاراژ شود
لغت نامه دهخدا
تصویر گاراژ دار
گاراژ دار
پاساد دار
ادامه...
پاساد دار
فرهنگ لغت هوشیار
گاره گاره
سخن بیهوده، حرف مفت هیاهو برای هیچ
ادامه...
سخن بیهوده، حرف مفت هیاهو برای هیچ
فرهنگ گویش مازندرانی
گارگار
صدای آتش تند، گرگر آتش، پیوسته، پیاپی
ادامه...
صدای آتش تند، گرگر آتش، پیوسته، پیاپی
فرهنگ گویش مازندرانی